می گویند:

عشق خدا

به همه یکسانَ ستــ

ولی من می گویم:

مرا بیشتر از همه

دوستــ دارد

وگرنهـ

بهـ همهـ

یکی مثل تو می داد .


موضوعات مرتبط: هر چی دلم بخواد!!! ، ،

تاريخ : یک شنبه 30 تير 1392 | 1:13 | نویسنده : negin |

من وقتی تصمیم گرفتم به وبلاگم سر بزنم و نظرامو چک کنم:خنده...

من وقتی در حال ورود به مدیریت وبلاگم بودم:لبخند...

من در لحظه ی اولی که دیدم حتی یک نظر هم ندارم:متعجب...

من بعد از گذشت چند لحظه:اخم...

من بعد از خروج از اینترنت:گریه.....................! آخه چرا؟!!واقعا همین دیگه؟!!!...


موضوعات مرتبط: دل نوشته های من ، ،

تاريخ : جمعه 28 تير 1392 | 19:20 | نویسنده : negin |

سلام دوستان...من یه وبلاگ جدید ساختم...اگه دوست داشتین ازش بازدید کنین!

اینم آدرسش:www.snow.rain.loxblog.com


موضوعات مرتبط: هر چی دلم بخواد!!! ، ،

تاريخ : پنج شنبه 27 تير 1392 | 2:7 | نویسنده : negin |

بودن

یا نبودن ...

 

بحث در این نیست

وسوسه این است .

 

شراب ِ زهر آلوده به جام و

شمشیر ِ به زهر آب دید

در کف ِ دشمن .

همه چیزی

            از پیش

 روشن است و حساب شده

و پرده

            در لحظه ی معلوم

              فرو خواهد افتاد ....


موضوعات مرتبط: اشعار استاد احمد شاملو ، ،

تاريخ : چهار شنبه 26 تير 1392 | 1:32 | نویسنده : negin |

...................ب..................

...................آ...................

..................ر..................

...................و.................

..................ن..................

......................................میخوام!!!.......................................چرا انقد آسمون صافه آخه؟!؟!؟...


موضوعات مرتبط: هر چی دلم بخواد!!! ، ،

تاريخ : سه شنبه 25 تير 1392 | 18:45 | نویسنده : negin |

آقا! اجازه هست؟

دیگه کلافه ایم از درس و مدرسه!
این دیکته کافیه، این مشقِ شب بسه!
صد ترکه رو کفِ دستای ما شکست،
حالا برای خشم - آقا! - اجازه هست؟
آقا! اجازه هست از جا بُلن بشیم؟
رو به شما بگیم تو فکرِ شورشیم؟
آقا! اجازه هست رو تخته ی کلاس،
خورشید رُ حک کنیم بی وحشت و هراس...؟!

موضوعِ تازه ی انشا ی بچه ها:
تنبیه رُ خط بزن از روزگارِ ما!

ما ذله ایم از این مشقای لعنتی!
از جبرِ وحشت و تاریخِ نکبتی!
جمعِ گرسنه گی, تفریقِ نا به جا،
تقسیمِ نادرست, مضروبِ ترکه ها...
از ترکه دستِ ما عمری به خون نشست...
حالا برای خشم - آقا !- اجازه هست؟
آقا! اجازه هست که شیشه بشکنیم؟
این ترکه ی بَدو از ریشه بشکنیم؟

موضوعِ تازه ی انشا ی بچه ها:
تنبیه رُ خط بزن از روزگارِ ما

 


موضوعات مرتبط: اشعار یغما گلرویی بزرگ... ، ،

تاريخ : سه شنبه 25 تير 1392 | 16:43 | نویسنده : negin |

سرد تر از زمستان های قطب جنوب...دلگیرتر از مردم...خسته تر از پایتخت ها...و دلتنگ تر از وطنم...

چشم هایم را بسته ام روی تمام فرشته های عالم...تنها انسانیت تو را می طلبم...تویی که طبع شعر به قتل رسیده ام را زنده کرده ای...

تویی که مانند باد،غبار را از چهره هستیم می زدایی...و در اوج هر بحرانی دستانم را چنان گرفته ای که خود را ابراهیمی می بینم که در وسط کوه آتش فقط گلستان می بیند...

آری...آمدنت آنقدر خوب و دلربا بوده...که به فاجعه ی رفتنت هم می ارزد...

من به هرچه باتو...و از تو دارم راضیم...

زمین قلب من هر روز بارها و بارها ترک برمی دارد...اما اطمینان دارم تا زمانی که باران حضور تو بر زمین ترک برداشته ی قلبم ببارد...آباده آبادم...سبزه سبز...

نه تو حلال مشکلاتم نیستی...تو مسکن دردهایم هستی...ناچیز میکنی بزرگترین بلاها را...

روزی که فهمیدی آدم برفی تنهایی هستم...دستهایت را بسیار سرد نکاه داشتی تا از آب شدن نهراسم...و وقتی فهمیدی برف های گلی و آلوده وجودم را می آزارد...با برف های سفیدوتمیز ترمیمم کردی...

بگذار دنیا تمام تلاشش را برای شکستنم بکند...وقتی تو اینجایی تلاشش بیهوده خواهد بود...

حیف از تمام روزهای قبل از تو...اما اکنون که تو را دارم خیالم آسوده است...و آرام...


موضوعات مرتبط: دل نوشته های من ، ،

تاريخ : پنج شنبه 20 تير 1392 | 1:28 | نویسنده : negin |

ادامه بده...به لبخند به نگاه به جشن...از همان حرفهای ساده بزن مثلا بگو...چه روز بدی،چه غذای بی نمکی و هوا چه گرفتس...

ادامه بده...به معجزه به حضور به عطر....از همان کارهای ساده بکن مثلا بیا...دکمه ی پیرهنم را بدوز،روزنامه بخوان یا بزن زیر آواز بی حوصله گیت...

اما فقط ادامه بده...این روزهای هولناک را...بی نمک بدون دکمه...ابری...

نیستیو...اتفاق های تلخ ساده می افتند...نیستیو...ترس های کوچک بزرگ میشوند...

و مهم نیست چندشنبه است...و مهم نیست ساعت چند است...چه احمقانه زنده ام...چه وحشیانه نیستی...

چه احمقانه زنده ام...چه وحشیانه نیستی...چه عاشقانه بود عمرمان...چه زخم روزمره ای...


موضوعات مرتبط: متن آهنگ های ایرانی ، ،

تاريخ : دو شنبه 17 تير 1392 | 16:16 | نویسنده : negin |

http://s2.picofile.com/file/7784580642/12345.jpg


موضوعات مرتبط: عکس هنرمندان ، ،

تاريخ : یک شنبه 16 تير 1392 | 18:4 | نویسنده : negin |

When your day is long

زمانیکه روزت دیر می گذره،

 And the night the night is yours alone

وشب...شب فقط از آن توست

 When you're sure you've had enough of this life

وقتی مطمئنی که به اندازه کافی از این زندگی آسیب دیدی...

 Hang on

صبور باش

Don't let yourself go

به خودت اجازه ی تسلیم شدن نده...

 'Cause everybody cries

چون همه  دلیلی برای گریه دارند

 And everybody hurts, sometimes

و همه  گاهی اوقات آسیب می بینند

Sometimes everything is wrong

گاهی همه کارها بد پیش می ره

 Now it's time to sing along

الان وقتشه که به خوندن ادامه بدی

 When your day is night alone (Hold on, hold on)

وقتی روزت یک شب سرد وتنهاست(صبور باش،صبورباش)

 If you feel like letting go (Hold on)

اگه حس میکنی دوست داری فقط بگذره(صبور باش)

 If you think you've had too much of this life

To hang on

اگه فکر می کنی این زندگی سنگین تر وبیشتر از توانت بوده،صبور باش

'Cause everybody hurts

چون همه آسیب می بینند 

 Take comfort in your friends

به دوستات تکیه کن

 Everybody hurts

همه آسیب می بینند

 Don't throw your hand, oh no

دستانت رو تسلیم نکن...نه...

 Don't throw your hand

دستانت رو تسلیم نکن

 If you feel like you're alone

اگه حس می کنی تنهایی

 No, no, no, you're not alone

نه...نه...نه...تو تنها نیستی

If you're on your own in this life

اگه به حال خودت وا گذاشته شدی

 The days and nights are long

روزها و شب ها دیر می گذرند

 When you think you've had too much of this life

To Hang on

وقتی فکر می کنی این زندگی سنگین تر وبیشتر از توانت بوده،صبور باش

Well, everybody hurts

خب همه آسیب می بینند

 Sometimes, everybody cries

گاهی همه دلیلی برای گریه دارند

 And everybody hurts, sometimes

و گاهی همه آسیب می بینند

 But everybody hurts, sometimes

اما همه آسیب می بینند

 So hold on

پس صبور باش

 Hold on

صبور باش

Everybody hurt

همه اسیب می بیند

You're not alone

تو تنها نیستی


موضوعات مرتبط: متن آهنگهای خارجی ، ،

تاريخ : یک شنبه 16 تير 1392 | 17:58 | نویسنده : negin |

دست ات را به من بده
دست های تو با من آشناست
ای دیر یافته با تو سخن می گویم
به سان ابر که با توفان
به سان علف که با صحرا
به سان باران که با دریا
به سان پرنده که با بهار
به سان درخت که با جنگل سخن می گوید
زیرا که من
ریشه های تورا دریافته ام
زیرا که صدای من
با صدای تو آشناست.


موضوعات مرتبط: اشعار استاد احمد شاملو ، ،

تاريخ : یک شنبه 16 تير 1392 | 15:58 | نویسنده : negin |

باید ترانه هامو توی بطری بندازم،
وقتی که موجا مقصدشون ساحلِ توئه!
چشماتو روی بطریای نامه بر نبند!
این آخرین امیدِ رابینسون کروزوئه!

بی تو اتاق من یه جزیره س میون آب،
متروک و سوت و کور، پر از گریه های من:
یه تک درخت نخل و یه آلونکِ حقیر،
با ساحلی که پر شده از ردپای من...

هر روز دوره می کنم همه ی این جزیره رو،
با خاطراتِ ناب و قشنگِ تو پا به پا
روز و شبای من خلاصه می شن تو شنیدنه
موسیقی مداوم موجا و صخره ها

دارم مدام نقشه می کشم اما چه فایده،
با چن تا تخته پاره نمی شه به تو رسید
صدبار اومدم به جنگِ خدایان موج ها،
صدبار این جزیره شکستای من رو دید

هر شب میون ماسه ها از هوش می رم و
به بودنم کنار تو تو خواب دلخوشم
تو زنده می شی تو دل رؤیام شب به شب،
من تنها با خیال تو روزامو می کشم

تو دوره دوره دور تو ویلای ساحلیت،
داری به یه ترانه ی من گوش می کنی
کی باورش می شد که با یه چشم به هم زدن،
من رو تو این جزیره فراموش می کنی؟

بعد از کدوم بهانه اتاقم، جزیره شد؟
این دریا کی میون من و عشق تو نشست؟
دستای کی تو رو از لحظه هام گرفت؟
کی چشاتو روی این بی ستاره بست؟

دریا هنوز دراز کشیده میونمون،
ما بین بی خیالی تو و دلتنگیای من
یه قایق از تو خط افق سر نمی رسه،
تا دست تکون بدی روی عرشه ش برای من

این قصه آخرش به رسیدن نمی رسه،
تنهایی سرنوشتِ رابینسون کروزوئه!
یه مردِ خسته توی جزیره س که تا ابد
باور نداره رفتی و تو حسرتِ توئه...


موضوعات مرتبط: اشعار یغما گلرویی بزرگ... ، ،

تاريخ : یک شنبه 16 تير 1392 | 15:35 | نویسنده : negin |

بهرام رادان در کنسرت رضا یزدانی, تصاویر کنسرت رضا یزدانی, رضا یزدانی, عکس های هنرمندان, عکس های کنسرت, عکس های کنسرت رضا یزدانی, عکس هنرمندان د


موضوعات مرتبط: عکس هنرمندان ، ،

تاريخ : یک شنبه 16 تير 1392 | 15:32 | نویسنده : negin |

به خدا حافظی تلخ تو سوگند نشد
که تو رفتی ودلم ثانیه ای بند نشد

لب تو میوه ممنوع ولی لبهایم
هر چه از طعم لب سرخ تو دل کند نشد

با چراغی همه جا گشتم وگشتم در شهر
هیچ کس هیچ کس اینجا به تو مانند نشد

هر کسی در دل من جای خودش را دارد
جانشین تو در این سینه خداوند نشد

خواستند از تو بگویند شبی شاعرها
عاقبت با قلم شرم نوشتند:نشد!


موضوعات مرتبط: اشعار استاد فاضل نظری ، ،

تاريخ : یک شنبه 16 تير 1392 | 14:32 | نویسنده : negin |

 

هر جا چراغي روشنه از ترس تنها بودنه

اي ترس تنهايی من اينجا چراغي روشنه

اينجا يكي از حس شب احساس وحشت مي كنه

هرروز از فكر سقوط با كوه صحبت مي كنه

جايي كه من تنها شدم شب قبله گاهه آخره

اينجا تو اين قطب سكوت

كابوس طولاني تره

من ماه ميبينم هنوز اين كور سوي روشنه

اينقدر سو سو مي زنم شايد يه شب ديدي منو

هرجا چراغي روشنه از ترس تنها بودنه

اي ترس تنهاي من اينجا چراغي روشنه

اينجا يكي از حس شب احساس وحشت مي كنه

هر روز از فكر سقوط با كوه صحبت مي كنه...

 

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــ

 


موضوعات مرتبط: متن آهنگ های ایرانی ، ،

تاريخ : یک شنبه 9 تير 1392 | 1:44 | نویسنده : negin |

چشم من بيا منو ياری بکن
گونه هام خشکيده شد کاری بکن
غيره گريه مگه کاری ميشه کرد
کاری از ما نمياد زاری بکن
اونکه رفته ديگه هیچوقت نمياد
تا قيامت دل من گريه ميخواد
هرچی دريا رو زمين داره خدا
با تمومه ابرای آسمونا
کاشکی ميداد همه رو به چشم من
تا چشام به حال من گريه کنن
اونکه رفته ديگه هیچوقت نمياد
تا قيامت دل من گريه ميخواد
قصهء گذشته های خوب من
خيلی زود مثل يه خواب تموم شدن
حالا بايد سر رو زانوم بذارم
تاقيامت اشک حسرت ببارم
دل هيشکی مث من غم نداره
مثل من غربت و ماتم نداره
حالا که گريه دوای دردمه
چرا چشمام اشکشو کم مياره
خورشیده روشن ما رو دزديدن
زیره اون ابرای سنگين کشيدن
همه جا رنگه سياهه ماتمه
فرصت موندنمون خيلی کمه
اونکه رفته ديگه هیچوقت نمياد
تا قيامت دل من گريه ميخواد
سرنوشت چشاش کوره نمیبینه
زخم خنجرش ميمونه تو سينه
لب بسته سينهء غرق به خون
قصهء موندن آدم همينه
اونکه رفته ديگه هیچوقت نمياد
تا قيامت دل من گريه ميخواد


موضوعات مرتبط: متن آهنگ های ایرانی ، ،

تاريخ : شنبه 8 تير 1392 | 23:50 | نویسنده : negin |
صفحه قبل 1 ... 8 9 10 11 12 ... 17 صفحه بعد
.: Weblog Themes By VatanSkin :.