https://encrypted-tbn2.gstatic.com/images?q=tbn:ANd9GcSz1WMIsNKkPhr_xhFwb55Ic2s2K7CrS35vGGWT_au5eU6BFHCz


موضوعات مرتبط: عکس هنرمندان ، ،

تاريخ : شنبه 8 تير 1392 | 23:41 | نویسنده : negin |

http://www.noandishaan.com/upload/images/a8ybs4u5ap0n4tb15t1.jpg


موضوعات مرتبط: عکس هنرمندان ، ،

تاريخ : شنبه 8 تير 1392 | 23:38 | نویسنده : negin |

چه بی تابانه می خواهم‌ات ای دروی‌ات آزمون تلخ زنده به گوری !

چه بی تابانه تو را طلب می کنم!

بر پشت سمندی

                       گویی

                               نو زین

که قرارش نیست.

و فاصله

تجربه‌یی بی‌هوده است.

 بوی پیرهن‌ات

این جاو اکنون.

 کوه ها در فاصله

سردند.

 دست در کوچه و بستر

حضور مـأنوس دست تو را می جوید

و به راه اندیشیدن

یأس را

رَج می زند.

 بی نجوای انگشتان ات

فقط.

و جهان از هر سلامی خالی ست.


موضوعات مرتبط: اشعار استاد احمد شاملو ، ،

تاريخ : شنبه 8 تير 1392 | 23:34 | نویسنده : negin |

http://www.yaghma-golrouee.com/gallery/albums/userpics/10001/normal_portre104.jpg


موضوعات مرتبط: عکس هنرمندان ، ،

تاريخ : شنبه 8 تير 1392 | 20:40 | نویسنده : negin |

ایجاز

از حادثه‌ می‌آیی‌ ! لبخندِ تو خوانا نیست‌ !
پایان‌ِ سکوت‌ِ تو ، آغازِ پریشانی‌ست‌ !
شب‌ را به‌ غزل‌ بسپار ! همخاطره‌ ! همفریاد !
تا زنده‌ شَوَد نبض‌ِ این‌ مُرده‌ی‌ مادرزاد !

اِی‌ چشم‌ِ تو ایجازِ چشم‌ِ همه‌ آهوها !
من‌ را ببر از ظلمت‌ ، تا اوج‌ِ پرستوها !
در غیبت‌ِ دست‌ِ تو ، بی‌زخمه‌ترین‌ سازم‌ !
پَربسته‌ی‌ تردیدم‌ ، در حسرت‌ِ پروازم‌ !

از خواب‌ِ تو سرشارم‌ ! از لمس‌ِ تَنَت‌ عاری‌ !
روشن‌شو ! هراسانم‌ ، از این‌ شب‌ِ تکراری‌ !
ناخوانده‌ترین‌ شعری‌ ، اِی‌ بغض‌ِ گلوبسته‌ !
دلداده‌ترین‌ عاشق‌ ، از بندِ عطش‌ رَسته‌ !

اِی‌ چشم‌ِ تو ایجازِ چشم‌ِ همه‌ آهوها !
من‌ را ببر از ظلمت‌ ، تا اوج‌ِ پرستوها !
در غیبت‌ِ دست‌ِ تو ، بی‌زخمه‌ترین‌ سازم‌ !
پَربسته‌ی‌ تردیدم‌ ، در حسرت‌ِ پروازم‌ !

 


موضوعات مرتبط: اشعار یغما گلرویی بزرگ... ، ،

تاريخ : شنبه 8 تير 1392 | 20:31 | نویسنده : negin |

گرچه چشمان تو جز در پی زیبایی نیست   

دل بکن!آینه این قدر تماشایی نیست

حاصل خیره در آیینه شدن ها آیا               

 دو برابر شدن غصه تنهایی نیست؟!

بی سبب تا لب دریا مکشان قایق را         

 قایقت را بشکن!روح تو دریایی نیست

آه در آینه تنها کدرت خواهد کرد             

  آه!دیگر دمت ای دوست مسیحایی نیست

آنکه یک عمر به شوق تو در این کوچه نشست      

حال وقتی به لب پنجره می آیی نیست

خواستم با غم عشقش بنویسم شعری            

 گفت:هر خواستنی عین توانایی نیست

 





 


موضوعات مرتبط: اشعار استاد فاضل نظری ، ،

تاريخ : جمعه 7 تير 1392 | 23:12 | نویسنده : negin |

اين شكسته چنگ بي قانون، 

رام چنگ چنگي شوريده رنگ پير

گاه گويي خواب مي بيند.

خويش را در بارگاه پر فروغ مهر

طرفه چشم انداز شاد و شاهد زرتشت،

يا پريزادي چمان سرمست

در چمنزاران پاك و روشن مهتاب ميبيند.

روشنيهاي دروغيني

- كاروان شعله هاي مرده در مرداب -

بر جبين قدسي محراب مي بيند.

ياد ايام شكوه و فخر و عصمت را،

مي سرايد شاد،

قصه ي غمگين غربت را:

 «هان ، كجاست؟

پايتخت اين كج آيين قرن ديوانه؟

با شبان روشنش چون روز،

روزهاي تنگ و تارش ، چون شب اندر قعر افسانه .

با قلاع سهمگين سخت و ستوارش

با لئيمانه تبسم كردن دروازه هايش، سرد و بيگانه.

 هان ، كجاست ؟

پايتخت اين دژ آيين قرن پرآشوب.

قرن شكلك چهر.

بر گذشته از مدار ماه،

ليك بس دور از قرار مهر.

قرن خون آشام،

قرن وحشتناك تر پيغام،

كاندران با فضله ي موهوم مرغ دور پروازي

چار ركن هفت اقليم خدا را در زماني برمي آشوبند.

هرچه هستي، هرچه پستي ،هرچه بالايي

سخت مي كوبند.

پاك مي روبند.

 هان، كجاست؟

پايتخت اين بي آزرم و بي آيين قرن.

كاندران بي گونه ئي مهلت

هر شكوفه ي تازه رو بازيچه ي باد است.

همچنان كه حرمت پيران ميوه يْ خويش بخشيده

عرصه ي انكار و وهن و غدر و بيداد است.

 پايتخت اينچنين قرني

كو؟بر كدامين بي نشان قله ست،

در كدامين سو؟

 ديدبانان را بگو تا خواب نفريبد.

بر چكاد پاسگاه خويش، دل بيدار و سر هشيار،

هيچ شان جادويي اختر،

هيچ شان افسون شهر نقره ي مهتاب نفريبد.

 بر به كشتي هاي خشم بادبان از خون،

ما، براي فتح سوي پايتخت قرن مي آييم.

تا كه هيچستانِ نُه تويِ فراخِ اين غبار آلودِ بي غم را

با چكاچاك مهيب تيغهامان ، تيز

غرّش زهره دران كوسهامان، سهم

پرّش خارا شكاف تيرهامان ، تند؛

نيك بگشاييم.

شيشه هاي عمر ديوان را

از طلسم قلعه ي پنهان، ز چنگ پاسداران فسونگرشان،

جلد برباييم.

بر زمين كوبيم.

ور زمين - گهواره ي فرسوده ي آفاق-

دست نرم سبزه هايش را به پيش آرد،

تا كه سنگ از ما نهان دارد،

چهره اش را ژرف بشخاييم.

 مافاتحان قلعه هاي فتح تاريخيم،

شاهدان شهرهاي شوكت هر قرن.

مايادگار عصمت غمگين اعصاريم.

ماراويان قصه هاي شاد و شيرينيم.

قصه هاي آسمان پاك .

نور جاري ، آب.

سرد تاري ، خاك.

قصه هاي خوشترين پيغام.

از زلال جويبار روشن ايام

قصه هاي بيشه ي انبوه، پشتش كوه ، پايش نهر.

قصه هاي دستِ گرم ِ دوست در شب هاي سردِ شهر.

ما كاروان ساغر و چنگيم.

لوليان چنگمان افسانه گوي زندگيمان ، زندگيمان شعر و افسانه.

ساقيانِ مستِ مستانه.

 هان، كجاست،

پايتخت قرن؟

ما براي فتح مي آييم،

تا كه هيچستانْش بگشاييم...»

 اين شكسته چنگِ دلتنگِ محال انديش،

نغمه پرداز حريم خلوت پندار،

جاودان پوشيده از اسرار،

چه حكايت ها كه دارد روز و شب با خويش!

 اي پريشانگوي مسكين! پرده ديگر كن.

پور دستان جان ز چاهِ  نا برادر در نخواهد برد.

مُرد ، مُرد ، او مُرد.

داستان پورِ فرخزاد را سر كن.

آن كه گويي ناله اش از قعر چاهي ژرف مي آيد؛

نالد و مويد،

مويد و گويد:

 «آه، ديگر ما

فاتحان گوژپشت و پير را مانيم.

بر به كشتي هاي موج بادبان از كف،

دل به ياد برّه هاي فرّهي ، در دشت ايام تهي ، بسته

تيغهامان زنگ خورد و كهنه و خسته،

كوسهامان جاودان خاموش،

تيرهامان بال بشكسته.

 مافاتحان شهرهاي رفته بر باديم .

با صدايي ناتوانتر زانكه بيرون آيد از سينه ،

راويان قصه هاي رفته از ياديم.

كس به چيزي، يا پشيزي، برنگيرد سكه هامان را.

گويي از شاهي ست بيگانه .

يا ز ميري دودمانشان منقرض گشته.

گاه گه بيدار مي خواهيم شد زين خواب جادويي ،

همچو خواب همگنانِ غار،

چشم مي ماليم و مي گوييم : آنك ، طرفه قصرِ زرنگارِ صبحِ شيرينكار.

ليك بي مرگ است دقيانوس!

واي ، واي ، افسوس

 


موضوعات مرتبط: اشعار زنده یاد مهدی اخوان ثالث ، ،

تاريخ : جمعه 7 تير 1392 | 23:6 | نویسنده : negin |


موضوعات مرتبط: عکس هنرمندان ، ،

تاريخ : جمعه 7 تير 1392 | 23:4 | نویسنده : negin |

 

بچه‌ی لاله‌زاره، کارِ اصلیش فراره
چاقو می‌سازه اما یکیش دسته نداره
روزا رو با رفیقاش کنارِ جوب می‌شینه
شبا تو آلونکش خوابای خوب می‌بینه

چه خاطراتی داره، از کوچه‌های تهرون
از عشقِ سگ دو زدن، رو تنِ این خیابون

هنوز براش مهمه قول و قرار و مَرام
تعارفِ لیوانِ آب، دعوا سرِ پولِ شام

حتا اگه شامشون فقط یه کم اُملته
دلش پُره و کسی بهش نمی‌گه: چته؟

با خاطراتش خوشه، جا مونده توی رؤیا
گم کرده آرزوشو یه جایی اون قدیما

اون شبی که قلعه رو آتیش زدن آدما،
میونِ آتیش و دود، میونِ هول و ولا،

دنبالِ اون زن می‌گشت که پاش کتک خورده بود
اون زن میونِ آتیش یه گوشه‌یی مُرده بود...

دلش می‌خواست با اون زن یه طرفی بشه گُم
گورِ بابای دنیا، لعنت به حرفِ مردم

آخ... اگه آتیش تنِ زنو نسوزونده بود،
زودتر اگه می‌رسید... اون زن اگه مونده بود...

بچه‌ی لاله‌زاره، کارِ اصلیش فراره،
تو هف تا آسمونم ستاره‌‌یی نداره
روزا رو با خیالاش کنارِ جوب می‌شینه
شبا تو آلونکش خوابِ زنو می‌بینه...

 


موضوعات مرتبط: اشعار یغما گلرویی بزرگ... ، ،

تاريخ : جمعه 7 تير 1392 | 22:40 | نویسنده : negin |

 

پُک به پُک ابر می‌شه اقیانوس، ماهِ خرداد، تیرِ توی دلم
چن شبه دولا دولا می‌رم با شترِ زردِ پاکتِ کَمِلم

عرقِ کشمشِ سه‌تقطیره، پیش بطریم فقط یه گیلاسه
حال و روزم شده یه فیلمفارسی، کافه کم داره با یه رقاصه

جای خالیت سیاه‌چاله شده، همه‌ی زنده‌گیمو ‌بلعیده
عینکِ «کافکا» روی چشمامه، همه‌چی مزه‌ی لجن می‌ده

بعدِ تو شهر شکلِ کابوسه، کلِ تهران برام اوین می‌شه
اگه بازم نیای همین خونه، شکلِ حمامِ سرخِ فین می‌شه

تو سفر رفتی و تمامِ جهان، یه درِ بسته‌ی فلزی شد
شاعری پشتِ در کتک خورد و تمشیت دید و مرگ مغزی شد

چشم‌های منو درآوردن، که چرا اونا رو نمی‌بندم
این گناهِ منه که می‌شناسم، خطِ دوستامو توی پروند‌م

من یه تردیدِ فلسفی بودم که رو پرده شکست و «هامون» شد
یه «گالیله» که توی آتیش سوخت، «زاپاتا»یی که تیربارون شد

هنوزم ایستادم و عکسم توی آینه به خاک افتاده
خواب‌هامو ندیده دزدیدن، پرچمِ من مخالفِ باده

زندگیم قصه‌ی کلاغیِ شده که به خونه نمی‌رسه هرگز
این بهارم به سر رسید پس کِی، سبز می‌شن چراغای قرمز؟

من همونم: ترانه‌سازی با گروهِ خونیِ اُی مثبت
نامید از همه ولی بازم از تو می‌گم تا آخرین فرصت...

پک به پک دود می‌شه رؤیاهام، ماهِ خرداد شکلِ مُرداده
من سی و هفت سالَم و عشقت، هنوزم از سرم نیفتاده. //


 

 


موضوعات مرتبط: اشعار یغما گلرویی بزرگ... ، ،

تاريخ : جمعه 7 تير 1392 | 22:27 | نویسنده : negin |

 

سفید برفی

بیدارشو! سفیدبرفی من! این شوالیه با صدتا کفش آهنی از قاف رَد شده
اون‌قدر کشتنش تو شبیخونِ جاده‌ها تا راهِ شهرِ سرخ لباتو بلد شده

تنها سفیدبرفیِ این داستانی و کوتوله‌های شهر همه‌گی عاشقت شدن
با بودنت پلان، به پلان رنگ می‌زنی به فیلم زندگیِ سیاه و سفید من

موتو گوگوشی‌ کردی و از هوش می‌بری عشاقِ سینه‌چاکِ فضای مجازیو
من هفت ساله می‌شم و باز دوره می‌کنم چرخ و فلک‌سواریِ تو شهرِبازیو

دستای تو گلوی دوتا قوی عاشقن، آغوش تو چراغِ یه کافه‌‌ توی پاریس،
حرفات شرابِ کهنه‌ی شیراز دارن و زنگ صدات طراوتِ آهنگِ ونجلیس

یه لندنِ پُر از مِه و بارون تو چشمته اما بازم به دوربینا لب‌خند می‌زنی
مثل یه آهو که تو اتوبان رها شده، یا یه پَری تو شهر پُر از آدم‌آهنی

سیگار می‌کشی و خدا سرفه می‌کنه، می‌شه ترانه شد تو شبِ بکرِ ریملت
من یه فراری‌ام که پناهندگی می‌خواد از سرزمینِ روشن و پهناورِ دلت

تاریخم از سلامِ تو آغاز می‌شه و عشقت خلاصه می‌کنه روزای هفته رو
یه پیچکی که با نفست زنده می‌کنی، این شابلوطِ کهنه‌ی از یادرفته رو

مثلِ «براهنی» به دفِ ماه می‌زنم، این شب با بودنِ تو شبِ سالِ نو شده
قفلای پیشِ روم همه رو باز می‌کنم با اون کلیدِ سُل که رو ساقِت تَتو شده

این بوسه آخرین نفسِ این شوالیه‌س، بیدارشو! سفیدبرفیِ بی‌ادعای من!
با این سیاوشی که از آتیش رَد شده بین گُلای روی ملافه‌ت قدم بزن... //

 


موضوعات مرتبط: اشعار یغما گلرویی بزرگ... ، ،

تاريخ : جمعه 7 تير 1392 | 15:21 | نویسنده : negin |

 

از باغ می‌برند چراغانی‌ات کنند
تا کاج جشنهای زمستانی‌ات کنند

پوشانده‌اند «صبح» تو را «ابرهای تار»
تنها به این بهانه که بارانی‌ات کنند

یوسف! به این رها شدن از چاه دل مبند
این بار می‌برند که زندانی‌ات کنند

ای گل گمان مکن به شب جشن می‌روی
شاید به خاک مرده‌ای ارزانی‌ات کنند

یک نقطه بیش فرق رحیم و رجیم نیست
از نقطه‌ای بترس که شیطانی‌ات کنند

آب طلب نکرده همیشه مراد نیست
گاهی بهانه‌ای است که قربانی‌ات کنند

 


موضوعات مرتبط: اشعار استاد فاضل نظری ، ،

تاريخ : پنج شنبه 6 تير 1392 | 21:38 | نویسنده : negin |

 

دستشو می گیری نگرانت میشم

دور میشی میری نگرانت میشم

دستتو میگیره دور میشه میره

تورو از دست دادن تلخ ِ نفس گیره

دستام یخ کردن ، تو سرم آتیشه

وقتی از هم دوریم نگرانت میشه

 

هزار ساله که رفتی من پشت ِ شیشه ام

موهاتو باد برده عطرش جا مونده پیشم

حال و روزم خوب و خوش نیست نا آرومم

به یادت که میوفتم نگرانت میشم

 

نگرانت میشم نازکی رنجوری

توی ِ ظاهر اما  یاغی و مغروری

چشمات می خندن توی ِ قاب ِ چوبی

نگرانت هستم روبه راهی ، خوبی

 

هزار ساله که رفتی من پشت ِ شیشه ام

موهاتو باد برده عطرش جا مونده پیشم

حال و روزم خوب و خوش نیست نا آرومم

به یادت که میوفتم نگرانت میشم

 

بگو این بار به دلش پابندی

توی ِ عکس ِ تازت بازم میخندی

اونکه پیشش هستی عشقم حالیشه

اگه باز عاشقشی نگرانت میشه

 

هزار ساله که رفتی ...

 

 


موضوعات مرتبط: متن آهنگ های ایرانی ، ،

تاريخ : چهار شنبه 5 تير 1392 | 20:48 | نویسنده : negin |

 

همراه بسیار است، اما همدمی نیست
مثل تمام غصه ها، این هم غمی نیست

 دلبسته اندوه دامنگیر خود باش
از عالم غم دلرباتر عالمی نیست

کار بزرگ خویش را کوچک مپندار
از دوست دشمن ساختن کار کمی نیست

 چشمی حقیقت بین کنار کعبه می گفت
«انسان» فراوان است، اما «آدمی» نیست

آن قله قافی که می گویند،عشق است
جایی که تا امروز برآن پرچمی نیست


 


موضوعات مرتبط: اشعار استاد فاضل نظری ، ،

تاريخ : سه شنبه 4 تير 1392 | 15:6 | نویسنده : negin |

هی فلانی
زندگی شاید همین باشد
یک فریب ساده و کوچک
آن هم از دست عزیزی که زندگی را
جز برای او و جز با او نمی خواهی . . .

 

 


موضوعات مرتبط: اشعار زنده یاد مهدی اخوان ثالث ، ،

تاريخ : دو شنبه 3 تير 1392 | 20:55 | نویسنده : negin |

عصر ما عصر فریبه              عصر اسمهای غریبه

عصر پژمردن گلدون              چترهای سیاه تو بارون

شهر ما سرش شلوغه               وعدهاش همه دروغه

آسموناش پر دوده                    قلب عاشقاش کبوده

کاش توی قحطی شقایق             بشینیم توی یه قایق

بزنیم دلو به دریا                     منو تو تنهای تنها

خونه هامون پرنرده                 پشت هر پنجره پرده

قفسها پر پرنده                        لبهای بدون خنده

چشمها خونه ی سواله               مهربون شدن محاله

نه برای عشق میلی                  نه کسی به فکر لیلی

کاش توی قحطی شقایق             بشینیم توی یه قایق

بزنیم دلو به دریا                     منو تو تنهای تنها

اونقده میریم که ساحل               از منو تو بشه غافل

قایق رو با هم میرونیم               اونجا تا ابد میمونیم

جایی که نه اسمونش                نه صدای مردومونش

نه غمش نه جنبوجوشش            نه گلای گل فروشش

مثل اینجا اهنی نیست               پس ببین یادت بمونه

کسی هم اینو ندونه                  زنده بودیم اگه فردا

وعده ی ما لبه دریا...

 

 

 

 


موضوعات مرتبط: متن آهنگ های ایرانی ، ،

تاريخ : دو شنبه 3 تير 1392 | 20:47 | نویسنده : negin |
صفحه قبل 1 ... 9 10 11 12 13 ... 17 صفحه بعد
.: Weblog Themes By VatanSkin :.